خلاصه
در مطلب مرجعیت دعاوی تاریخی شریعتی ذکر شد که اساسا استناد به دعاوی تاریخی شریعتی چه در تاریخ اسلام و تاریخ ادیان به اعتراف خود او و همچنین به صورت مستند درمطلب شریعتی و دین زردشتی خطاهای بیشمار و ادعاهای خلاف واقع او در گزارش تاریخی و تحلیل دین زردشتی تذکر داده شد . در ادامه ذکر می شود چگونه منتقدین دین زردشتی با تقطیع همین سخنان غیر مستند و استفاده دلخواه از جملات شریعتی سعی می کنند برای دعاوی خلاف واقع خود سند و شاهد جمع کنند . سوء استفاده از سخنان شریعتی در خرده گیری به عقاید زردشتیان
بخش نخست : نمونه هایی از گزارشات تقطیع و تحریف شده از سخنرانی های شریعنی در سایتهای مخالف زرتشتیانمستند به سخنان شریعتی دریافتیم که شریعتی خود نیز استناد به دعاویش را قبول ندارد . همچنین علمای شیعه معتقدبه بی اعتنایی و نامربوط بودن سخنان او هستند . از طرف دیگر خطاهای واضح و گاه بچه گانه او در مورد روایت تاریخی دین زردشتیان را متذکر شدیم . حال ببینیم سایتهایی مثل راه راستی چگونه به همین دعاوی خلاف و پر اشکال استناد می کنند . سایت راه راستی دریک مطلب نقل شده از یکی از صفحه های پان عرب یکی از دعاوی خلاف واقع شریعتی در خصوص ذکر ازدواج با محارم در اوستا را با تیتر ازدواج با خواهر بازنشر می کند . یکی از دلایل ضعف سندی و نبود دلیل و شاهد منطقی برای این دعاوی همین استنادات ایشان به هر سایت و صفحه اینترنتی بی محتوا و مبتذلی است . در حقیقت سایتهایی مانند راه راستی از آنجا که برنامه و اهدافشان نه روشنگری که تبلیغ بر علیه زردشتیان است هرگز در بررسی مطالبی که نشر می کنند جستجو و بررسی و دقت به خرج نمی دهند . بلکه این مطالب را بسان غنیمتی میدانند که گاه چندین بار به صورت یکسان نشر میدهند . سایت راه راستی در اقداماتی جالب در مواقعی پس از نشر یک مطلب از مخاطب خود می خواهد که سند و مرجع مطلب منتتشر شده را معرفی کند !!!! و پس از معرفی نشانی مطلب از معرفی کننده نشانی تشکر می کند. ولی زمانی که اصلا ادرسی برای مطلب منتشر شده وجود ندارد قاعدتا مجبور است نام کتابی را ذکر کند که اصلا وجود خارجی ندارد و صفحه ای که اشتباه است . قاعدتا مخاطب سایت هم باید پیش خود بگوید ایشان ادم مومن و راستگویی است و حتما از پیش خودش حرفی نزده و لابد راست می گوید!!!!- استناد به یک صفحه اینترنتی پان عرب گمنام و تبلیغ برای این صفحه در سایتشان . سایتی که نخستین مطلب امروزش ادعای خوردن ملخ در استان فارس و توهین به هموطنان ایرانی ماست . این سایتها برای تبلیغات خود با هر گروه و دسته ای ائتلاف می کنند .برایشان مهم نیست که این گروهها پان ترک باشند یا پان عرب . همین که بر ضد ایرانی و زردشتی سخن بگویند کافی است .- تکرار اشتباهات واضح همان صفحه اینترنتی در ذکر صفحه و عنوان کتاب شریعتی و عدم مراجعه به متن و کتاب اصلی- استفاده از روشی که شریعتی خود آن را خیانت و گول زدن خود می داند (بخش بعد را بخوانید ) یعنی ذکر یک ادعای غیر مستند برای حمله به ادیان دیگر بدون بررسی و تحقیق کافی- عدم توجه به واقعیاتی که خود به ان معترف هستند یعنی مدیر سایت راه راستی در مطلبی دیگر اعتراف می کند که در هیچ جای اوستا ازدواج با محارم را نیافته و از انجا که چندان به علم و دانش خود اطمینان هم ندارد از دیگران برای یافتن چیزی که وجود ندارد کمک می خواهد . ولی بازهم مطلب اشتباه را منتشر می کند چرا که اصلا به دنبال حقیقت نیست بلکه قصدش تبلیغات صرف است- در بعضی موارد فراموش می کند که اثار شریعتی دو دسته هستند بخشی کتب و نوشته های او هستند یا سخنرانی هایی که خود او قبل از انتشار متن آنها را بررسی کرده ولی بعضی دیگر پیاده شده از روی سخنرانی های او هستند و هیچگاه توسط او بازنگری و بررسی نشده اند و سایت راه راستی این آثار را نیز از قلم شریعتی می داند در حالیکه اصلا متن مکتوب نیست . مانند سخنرانی علی حیات بارورش پس از مرگبخش دوم : دیدگاه شریعتی در مورد رویکرد سایتهای مخالف زردشتی و روشهای تبلیغاتی و غیر مستند در حمله به ادیان دیگر
الف - مخالفت شریعتی با محدود کردن خدا به خدای ادیان سامی و توحید ایشانشریعتی یک متفکر و روشنفکر دینی است . گرچه از جایگاه یک شیعه و مبتنی بر نظریه خود ساخته امامت خود سخن می گوید ولی معتقد به نقد منصفانه ادیان است چه شیعه چه سنی و چه زردشتی . گرچه خود در نقل خطای بخش هایی از تاریخ و تحلیل های اشتباه مبتنی بر نظراتش همه گونه ابزار نقد غیر منصفانه سایر ادیان را برای تبلیغات چی ها و نقدهای عوامانه و کوچه بازاری فراهم می کندولی به صورت اصولی مخالف چنین رویکردی است .
ب- مخالفت شریعتی با حملات غیر منطقی و مستدل به ادیان دیگر
مثالی که شریعتی به عنوان یک روش خائنانه و غیر علمی در حمله به ادیان دیگر ارایه می دهد کاملا منطبق با موضوع بحث ماست : "مثلا من می توانستم وندیداد را که فصلی از کتاب اوستا است انتخاب کنم ، همین جا تکه تکه اش را نقل کنم و به جای تاریخ ادیان یک شو اجرا کنم "6 مثال جالبی که روش دایمی سایتهایی مثل راه راستی است . نقل تکه هایی از بخشهایی از یک کتاب که شریعتی به درستی آن را یک شو می خواند . او در ادامه می گوید اگر در مورد اوستا چنین کاری کند"به عنوان معلم نه تنها به تعلیم و علم خیانت کرده امبلکه به خود حقیقتی نیز که باید مدافعش می بودم ، خیانت کرده ام "7 شریعتی در ادامه تبعات چنین رویکردی در نقد ادیان و تاثیر آن در تبلیغات منفی در تبلیغات روشنفکران علیه شیعه اشاره می کند : "روشنفکری که میخواهد مذهب مرا مورد انتقاد قرار دهد کافیست به بازار تهران و پایتخت دین و مذهب برود و از کتاب فروشیهای رسمی کتابهای ظاهرا اسلامی و دینی تهیه کند که از نویسندگان رسمی و مبلغین و مدافعان دین اسلام و تشیع علوی هستند و به میان مردم ببرد و کرکر خنده مردم را بلند کند و اگر من بگویم که این ها جعلی است نه اصلی و بعدها چنین مطالبی را به اسلام افزوده اند و به تشیع حق دارد که در جوابم بگوید چرا وقتی تو مذاهب دیگر را نقد می کنی به اصل و فرع و باطل و راست و سند غیر سند کارت نیست و هیچ ضابطه ای نداری ؟ به جای خواندن گاتها با ان همه زیبایی به سراغ وندیداد می روی " 8 ""وندیداد در زمان ساسانیان به وسیله موبدان به اوستا افزوده شده است و سند نیست ، زبان زبان اوستا نیست و بینش و عقایدش مغایر روح و فکر زردشت است تو می گویی : به این ها کاری ندارم ! همین که موبدان رسمی نوشته اند برای من کافی است . به عنوان یک متن زردشتی می خوانم و مسخره می کنم !!! او خلاصه کلامش را به روشنی بیان می کند . "
این کارها برای تبلیغ و تحریک افکار عمومی و جمع کردن مرید و مجلس بازی شاید خوب باشد ولی به عنوان یک کار منطقی و علمی صحیح نیست "9
شریعتی سپس به درستی حکم می کند که اگر بنا بر استناد به کتب نوشته شده توسط مسیحیان و مسلمانان و زردشتیان و یهودیان باشد می توان همه این ادیان را به شرک متهم کرد چرا که عقاید انحرافی درباورهای همه ادیان وجود دارد . شریعتی در صفحه319 کتابش مثالهایی از عقاید شرک آلود همه ادیان ارایه می دهد و مثلا عقاید شیخیه را در میان شیعیان شرک آلود می داند . او انتقاداتی نیز به باوز عامه و بعضی علمای شیعه دارد : " شخصیت های اسلامی ما تحت تاثیر مذاهب انحرافی شرک آلود به شخصیت هایی تبدیل می شوند که جانشین رب النوع هایند و دست اندرکار خلقت انسان و تدبیر جهان و نام مذهبی چنین هم اسلام است و چون می پرسی و اعتراض می کنی توجیه می کنند که فقط خداست که واحد است اما به دستور خداوند و تحت اجازه خود او این ها دست اندرکار خلقت و تدبیر امور جهان اند !" چنین توجیهی کماکان یکی از توجیهات رایج برای برخی عقاید غالیانه و شرک آلود در میان برخی شیعیان است . چنانکه به صراحت ائمه چهارده گانه و حتی وابستگان ایشان را در خلقت و خاصه تدبیر امور جهان ، دست اندر کار می دانند "10. شریعتی به صراحت این دیدگاه را برگرفته از اعتقادات جاهلی و رب النوع های بین النهرین و ایزدان هندی و ایرانی می داند و توجیه اینکه چون به امر خداوند و دستور او در تدبیر امور دخالت می کنند پس این اعتقاد از شرک نیست نمی پذیرد ." این ها شرک است که شرک انباشته از خدایانی است با سلسله مراتب ، بعضی کارمندند و بعضی مدیر کل ، بعضی رئیسند و بعضی وزیر "11 شریعتی این روش را که بر اساس عقاید موبدان ساسانی و کتابهایشان ، دین زردشتی را محاکمه و محکوم کنیم غیر منصفانه می خواند 12 کاری که روش دایم سایتهایی مانند راه راستی است و در این راه از سخنان شریعتی نیز سوء استفاده می شود . او شناختن و قضاوت کردن زردشت و دین زردشتی را بر اساس دین ساسانیان گول زدن خود و برای چندمین بار خیانت به خود می خواند 13
- به نقل از زبان شناسان برجسته ای مانند بنوئیست (در یکی از معدود ارجاعاتش به علمای زبان شناسی ) گاتها را اثر خود زرتشت می داند (ص 321)
- شریعتی در تایید مجدد گاتها ذکر اسامی امشاسپندان در گاتها را به عنوان صفات اهورمزدا می داند (ص 340 )
ب- تحسین و تایید زردشت در سخنان شریعتی
- شریعت زردشت را فیلسوف ،متفکرو شخصیتی بزرگ می داند (صفحه 320)
-شریعتی معتقد است امکان ندارد شخصیتی مانند زردشت هم موحد باشد و هم مشرک . او با دلیل عقلی و نقلی اثبات می کند با مراجعه به متون قدیمی تر زردشتی موحد بودن زردشت و افزوده شدن اعتقادات زردشتی بعد از زردشت اثبات می شود (ص 321) او حکم قطعی می دهد که " من معتقدم که زرتشت بی شک موحد بوده است " (ص 16)- شریعتی می گوید :" ایرانی قرن ها پیش به دوره خداپرستی رسیده بود و 1200 سال پیش از اسلام زردشت رهبری انتقال جامعه ایرانی از بت پرستی به خدا پرستی را عهده دار شده بود .( تاریخ ادیان ج 2 ص 16 )
برای ایرانی ها اصول تازه ای نبود که اسلام عرضه کند ، خود این همه را داشتند" (صفحه 16)
او در صفحه 28 کتاب اش تایید می کند که مردم بخارا سه بار علیه مسلمانان مهاجم شورش می کنند و هر سه بار پیاپی قتل عام می شوند .
1 تاریخ و شناخت ادیان 2 ص 3082 همان ص 3123 همان ص 3154 همان ص 3155 همان ص 3156 همان ص 3167 همان ص 3168 همان ص 3179 همان ص 31710 همان ص 31911 همان ص 32012 همان ص 32513 همان ص 32614 همان ص 32015 همان ص 32216 همان ص 323
بخش چهارم بررسی دیدگاههای انتقادی شریعتی نسبت به تاریخ ایران باستان و دین زردشتی
در بخش های قبل مشخص گردید که شریعتی اساسا در سخنرانی هایی که بدون مطالعه و فی البداهه ارایه می کرد هیچگونه مستنداتی برای دعاوی تاریخی خود ارایه نمی نمود . لذ این سخنرانی ها به صورت اصولی سندیت تاریخی ندارند . نتیجه چنین روشی در ارایه دعاوی تاریخی به خصوص در سلسله سخنرانی های علی شریعتی در خصوص زردشت ، دین زردشتی و تاریخ ایران باستان خود را نشان می دهد . شریعتی در این سلسله سخنرانی به عنوان نمونه یک ارجاع به کتب باستانی ایران و کتابهای منتشر شده در زمینه تاریخ ایران و دین زردشتی توسط ایرانشناسان معتبر ارایه نمی دهد و بر منبر حسینیه ارشاد هر آنچه برداشت خود او است ارایه داده و بر همانها تکیه می کند . خطاهای شریعتی از همان نخستین جملات درس سیزدهم در کتاب شماره 15 مجموعه اثار او شروع می شود :
الف - ( ادعای اختلاف اشکانیان و دین زردشتی )
شریعتی مدعی است به دلیل اینکه اشکانیان دین زردشت را دینی مادی و پارسی و وابسته به هخامنشیان (به دلیل انتساب ویشتاسب پدر دارای هخامنشی ) می دانند از ابتدا عنایتی به زرتشتیان نکرده و همین موضوع عاملی است که موبدان زردشتی مردم را بر علیه ایشان بشورانند !!! بدین ترتیب شریعتی داستان ابداعی جدیدی از برآمدن ساسانیان ارایه می دهد که نه در اسناد تاریخی و کتابها موجود است و نه هیچ مورخی تا بحال به آن اشاره کرده است .
شریعتی در این ادعای شاذ چندین خطا و برداشت غلط تاریخی ارایه می دهد .
اول اینکه به جدیت و صراحت دین زردشتی را با هخامنشیان پیوند زده و به قطعیت ویشتاسب هخامنشی را همان ویشتاسب اوستا معرفی می کند . نظریه ای که توسط بسیاری از ایران شناسان رد شده است و حتی تا کنون این موضوع که هخامنشیان زردشتی بوده اند یا نه اثبات نشده
دوم شریعتی به همان قطعیت اشکانیان را از ابتدا مخالف و دشمن زردشتیان معرفی می کند در حالیکه تاریخ نویسان بر خلاف نظر او به اجماع اشکانیان را زردشتی دانسته و بلاش اشکانی نخستین پادشاه ایرانی است که پس از حمله یونانیان مجددا اوستا را جمع آوری کرد . شریعتی بازهم به اشتباه این جمع اوری را به زمان ساسانیان منتقل می کند .
سوم شریعتی ریشه های یک نبرد و اختلاف تاریخی میان فرمانروایان محلی ساسانی و اشکانی را مذهبی و اختلاف بر سر دین زردشتی میداند .
چهارم شریعتی در این بخش برای نخستین بار یک قوم جدید به اقوام ایرانی اضافه می کند " قوم هخامنشی " که مرکز تجمع اشان پارس است . آنهم در دوره اشکانیان در حالیکه هخامنشیان نامی است که مورخین سده ها بعد بر یک سلسله از شاهان ایران نهادند و خارج از کتاب های تاریخ وجود ندارد .
به این ترتیب شریعتی در راستای مجموعه عقاید و دیدگاههای دیگر خود سعی می نماید نمونه مشابهی برای حکومت صفوی در تاریخ ساسانی بسازد و مثلا ساسان را با صفی علیشاه اردبیلی و شاه اسماعیل را اردشیر همانند سازی نماید . شریعتی که دیدگاههایش به صورت سطحی برگرفته از مارکس و هگل است با همین تاریخ سازیها سعی دارد تکرار تاریخ را اثبات نماید همانگونه که در تاریخ اسلام نیز چنین می کند . شریعتی در کتابها و سخنرانی های دیگر خود از جمله در کتاب بازشناسی هویت ایرانی - اسلامی ص 22 بازهم این ادعا که مذهب زرتشتی در زمان اشکانیان از بین رفته بود را تکرار می کند .
ب- تعریف و تصویر اشتباه از دین قدیم ایران
تصویری که شریعتی از ودائیسم و میتراییسم ارائه می دهد کاملا غلط است . شریعتی نه نام خدایان و دیوها و ایزدهای ایرانی و هندی را درست بیان می کند و نه معادل هایشان را به درستی معرفی می کند . در کتابی که چندین صفحه به دین ایران قبل از زردشت پرداخته در حد چند جمله و اطلاعات غلط به مستمع خود می دهد
اول - شریعتی در صفحه 285 کتاب فوق در بیان اعتقاد هندیان و مغها اولا اعتقاد ایشان را یکی اعلام می کند و مدعی می شود که مغها دیوان را فرشتگان مقرب می دانسته اند . مطابق نظر شرق شناسان در دین ایران قدیم و مذهب ودایی هندوان مابین نام خدایان خوب و بد جابجایی صورت گرفت یعنی هندیان دیوها را خدایان خوب و اسوره ها را خدایان بد و بالعکس ایرانیان دیوها را خدایان بد و اهوره ها را خدای خوب می دانستند .
دوم - مدعی می شود که در مذهب مهر پرستی اهوره خدای بد بوده !!!!
سوم - نقشی که به ورونه به عنوان خدای برتر در میان ایزدان ایرانی و هندی می دهد در هیچ بررسی شرق شناسانه مورد تایید نمی باشد .
پ- تصویر اشتباه از ظهور زردشت
شریعتی در بیان ظهور زردشت و عقاید او کاملا نظرات شاذ و منحصر بفردی ارایه می دهد
اول مدعی است که زردشت بت ها را شکسته است 1 و از معابد بیرون انداخته و این باور میتنی بر این است که ایرانیان در مذهب قدیم خود قبل از زردشت بت ها را می پرستیده اند . هر دو نظر خلاف و غیر مستند است .
دوم مهم ترین تغییری که زردشت در دین ایرانیان پدید آورد یعنی نفی پرستش دیوها و خدایان اهریمنی را ذکر نمی کند به جایش مدعی می شود زردشت با جادوگری و قربانی کردن و بتها و مغان !!!!مخالفت کرده
سوم مخالفت زردشت با مغان و اصلا روبرو شدن زردشت با مغان بر اساس تحقیقات ایران شناسان هرگز اتفاق نیفتاده . زردشت در هیچ کجای گاتها نام مغان را نبرده و اساسا مغان در اوستا جایی ندارند . وابستگی مغان به قوم ماد و اینکه مادها یکی از اقوام ایرانی بوده اند مورد اتفاق ایران شناسان است . شریعتی بازهم سخن بی سند و ادعایی شاذ می کند .
چهارم مدعی می شود زردشت آب را جانشین گاو !!!! کرده
پنجم مدعی می شود زردشت ورونه را خدای شهوت خوانده و از او بدگویی کرده . چنین چیزی نه در اوستا و نه در هیچ یک از اسناد دین قدیم ایران یافت نشده
ششم می گوید زردشت بود که بین دین ایرانیان و هندیان جدایی و اختلاف افکند . در اینجا بازهم تمام اختلافات قبلی باورهایی دینی ایرانی و هندی که طی صدها سال ایجاد شده بود را به دلیل فقدان تحقیق و بررسی نادیده می گیرد .1
هفتم - شریعتی اهورا را لقبی برای مزدا می خواند و مدعی است مزدا نام یکی از خدایان هندی ایرانی بوده است !!!! .در حالیکه در واقع مزدا لقب اهورا است . این یکی از بزرگترین خطاهای شریعتی که نشانگر بی اطلاعی دهشتناک او از مطالعات و تحقیقات ایران شناسی و مهم تر از آن بیگانگی کامل او با اوستا و زبان شناسی ایرانی است . اون برای اینکه در خطایش شکی برای ما باقی نگذارد . در معنا کردن لغت اهورمزدا هم راه خطا می رود اهورا را رب و صاحب و مزدا را خرد ترجمه می کند در حالیکه هیچ نسبتی میان کلمه رب و اهوره وجود ندارد و معنای اهوره هستی بخش است . مزدا نیز به معنای خرمند است نه خرد .
هشتم . مدعی می شود مطابق بیان گاتها اهورمزدا نخست وهومن را آفرید و از طریق وهومن تمام هستی را آفرید . این در حالیست در گاتها وهومنه نقش آفرینش مطلق ندارد .
نهم- در نظام آفرینش هستی از دید زردشت مدعی است که ایزدان و فرشتگان دستیاران سپنتامینو و انگره مینو هستند . شریعتی از التقاط باورهای دین قدیم ایران و آنچه از گاتها شنیده از خودش چیزی می سازد و به زبان می آورد در حالیکه در گاتها دو گوهر خوب و بد مستقیما با انسان سر و کار دارند نه ایزدان دیگر !!! شریعتی نموداری خیالی از ارتباط اهورمزدا و انگره مینو و اهریمن می سازد که شش امشاسپند و اکومن ها را در این نمودار تحت فرمان انگره مینو و سپنتا مینو معرفی می کند .از آنجا که این شناخت نقطه اصلی تحلبل های بعدی شریعتی در توحیدی یا مشرکانه خواندن اعتقادات زردشتی خطای او در شناخت این مفاهیم و جایگاهشان تمام تحلیل های بعدی او در توحید زردشتیان را بی معنی و مشتبه می سازد .
ت- ادعای اینکه در گاتها زرتشت اهورا مزدا را خالق نور و ظلمت خوانده 1 شریعتی مدعی است که این بخش در آیه های آخر گاتها آمده . گرچه هیچ اشاره ای به اصل عبارت در گاتها نمی کند اما کلا این ادعایش کاملا غلط است .
ث- در تعریف گروه هفت نفره امشاسپندان ، امشاسپند هفتم و رهبر ایشان را را سپنتا مینو می خواند در حالیکه امشاسپند هفتم و خالق ایشان اهورا مزدا است .
ج - شریعتی در یکی از عجیب ترین ادعاهایش و در تناقض با تاییدی که قبلا از زمان سرایش گاتها در زمان زرتشت کرده بود . تدوین گاتها و اوستا را مربوط به قرن سوم و چهارم میلادی می داند 2. یعنی زمانی که اشکانیان منقرض شده اند . مطابق این نظر خارق العاده شریعتی زبان اوستا حتی از پهلوی اشکانی هم جدیدتر است !!!! این درحالیست که در تحول زبانی از اوستایی به پارسی باستان به پهلوی اشکانی ، زبان پهلوی اشکانی فرزند نسل دوم اوستایی است . اما برای شریعتی سخت نیست که اوستا را جدیدتر از کتیبه های پهلوی اشکانی بخواند !!!!!
چ - در بیان سوشیانت دوره های ظهور ایشان را چهار هزار ساله اعلام می کند در حالیکه مطابق کتب پهلوی این دوره ها هزار ساله هستند نه چهار هزار ساله شریعتی این خطای خود را در کتب بازشناسی ص 43 اصلاح می کند .
ح- زرااستریسم و زراتشتریسم : شریعتی در یکی از ادعاهای دیگر منحصر بفرد و غلط خود مدعی می شود مستشرقین اروپایی دین زردشتی را به دو عنوان زرا استریسم و زراتشتریسم تقسیم بندی کرده و اولی را دین زردشتی و دومی را دین زردشت نامیده !!! چنین تقسیم بندی توسط هیچ مستشرقی بیان نشده و شریعتی همانند بسیار دعاوی بی سند و مدرک و کذب خود بر سر منبر خطابه این ادعا را کشف و بیان کرده .
خ- شریعتی در صفحه 336 کتابش یشت ها را سرودهای توحیدی خود زردشت می خواند !!!! این درحالیست که یشت ها سرودهایی برای ایزدان است که بعدها از دین قدیم ایرانیان به دین زردشتی راه یافت . مطابق نظر ایران شناسان یشت ها بعد از زمان زرتشت با جرح و تعدیل سرودهای ستایش ایزدان و برجسته کردن نقش امشاسپندان در مطابقت با دین زردشتی سروده شده است و قدمت ان به یک یا دو سده بعد از گاتها می رسد . نه زردشتیان ونه کتابهای پهلوی و نه ایران شناسان هرگز مدعی سرودن یشتها توسط خود زردشت نشده اند و جالب این است که این اشتباه شریعتی به بعضی از سایتها و مراجع مذهبی حوزوی راه یافته و در آن تکرار شده مانند پایگاه جامع فرق و ادیان
د- یکی از خطاهای شریعتی در شناخت دین زردشتی ادعای پرستش ایزدان و عبادت انهاست در حالیکه زردشتیان ایزدان را نه پرستش و عبادت که ستایش می کنند و میان ستایش و عبادت و پرستش تفاوت بسیار است . چنین رویکردی در میان شیعیان هم بوده است و مثلا خواندن زیارتنامه که متن و محتوای ان در ستایش امامزادگان است به معنی عبادت و پرستش ایشان نیست . (ص 340)
ذ- شریعتی معتقد است نام ایزدان در گاتها به عنوان صفات اهورمزدا ذکر شده که دیدگاهی منطبق با نظر زردشتیان امروز است . اما در ادامه ادعا می کند این نامها در دوره های بعد به عنوان ذوات مستقل از خداوند و در وجهی شرک آلود مورد استفاده قرار گرفته (صفحه 340 )و در یشتها ستایش شده اند . این در حالیست که در یشتها هرگز موجودیت مستقل و غیر مجرد برای یشتها ذکر نشده است و ایزدان و امشاسپندان همیشه نشانگر صفات و تاثیرات ذات اهورمزدا از جهات مختلف در زندگی انسانها بوده اند . شریعتی برای ادعای خود هیچ دلیل و سندی ذکر نمی کند.
ر- ادعای ذکر ازدواج با محارم در اوستا
یکی از ادعاهای خلاف شریعتی در مورد دین زردشتی ،ادعای ذکر صریح ازدواج با محارم در اوستا است . این در حالیست که در هیچ بخشی از اوستای قدیم و جدید سخنی از ازدواج با محارم نرفته است و شریعتی در این ادعا اوستا را با کتب پهلوی اشتباه می گیرد . بر مبنای نظر صریح شرق شناسان و زبان شناسان در اوستای قدیم حتی اشاره به لغتی که مترادف با ازدواج محارم باشد نرفته است و در اوستای جوان یعنی وندیداد نیز هیچ یک از آن سخنان که شریعتی بیان می کند ذکر نشده . شریعتی در این خطای واضح ارداویراف نامه و روایت پهلوی و کتبی که بعد از اسلام نگارش شده است را بخشی از اوستا می خواند و بار دیگر نا آشنایی خود با دین زردشتی و واقعیات فرهنگ ایران باستان را ثابت می کند .
ز- افزون بر این خطاهای تاریخی بزرگ در میانه سخنان او ادعاهای دیگری موجود است که همگی باطل و بی سند است :
- مدعی است که هخامنشیان ، آژی دهاک را ضحاک ماردوش خواندند 1
- ساسان را ساسان خوتای2 می نامد . مشخص نیست این نام را از کجا آورده و محتملا یکی دیگر از داستان پردازیهای اوست
- ساسان را مفتی اعظم !!!! و رهبر تمام روحانیان ایران می خواند در حالیکه مطابق اسناد تاریخی و کتیبه های و کتب پهلوی ساسان صرفا ریاست معبد آناهیتا در استخر را داشته3
- مدعی می شود مدائن پایتخت ساسانیان مرکز مذهبی جهان مسیحیت !!!! بوده است4 .
- شراب مقدس مسیحیان را برگرفته از هوم زردشتیان میداند 5 بعدا مدعی می شود که می و مستی در ادبیات داستانی ما از مسیحیت کاتولیک وارد شده است !!!!
- وهومن را خدای گاو !!!! می خواند 6
- برای زرتشت صفتی جدید می سازد به نام سپند من 7 و انرا دارای محبت معنا می کند
- یسنا را به لحاظ زبانی متعلق به دوره هخامنشی میداند 8
- ویسپردو وندیداد را متعلق به دوره اواخر ساسانی میداند و نه حتی اشکانیان در حالیکه زبان ویسپرد متعلق به همان دوره یسنا است و وندیداد نیز بخشی در زمان اشکانیان و بخشی در زمان ساسانیان تدوین شده است 9
- ادعا می کند در رساله ماه فروردین روز خرداد نژاد آریایی و ایرانیان همزاد گاو اعلام شده است !!!!! (پاورقی صفحه 329 )در حالیکه ماه فروردین روز خرداد اصلا رساله ای اسطوره ای وتقویم خرداد روز فروردین ماه زاد روز زرتشت و درباره وقایع تقویمی رخداده در این روز و بعضی اساطیر ایرانی است که بعدها در شاهنامه هم آمده است . این کتاب توسط ملک الشعرای بهار و ابراهیم میرزای ناظر ترجمه شده است و نشانی از ادعاهای شریعتی در مورد مطالبش در آن وجود دارد
- ادعا می کند که آگنی توسط زردشتیان ستایش می شده و از ایزدان زردشتی است در حالیکه اگنی از دیوها بوده و هرگز توسط زردشتیان نیایش و ستایش نشده است (صفحه 389 )
- شریعتی سروش ، منترا و فره ایزدی را خدایان زردشتیان نامیده (ص 340 ) بازهم ادعایی که نه سند دارد و نه تابحال کسی چنین ادعایی کرده خصوصا خدا نامیدن مانترا توسط او یکی دیگر از شاهکارهای بی اطلاعی او از دین زردشتی و مفاهیم دینی مزدیسنی است .
- یکی دیگر از خطاهای تاریخی شریعتی ادعای شورش و جدال افشین و اسپهبدان طبرستان با عباسیان به خونخواهی ابومسلم خراسانی است در حالیکه توطئه افشین بر علیه خلیفه عباسی هیچ ارتباطی با داستان ابومسلم ندارد و اصلا مابین دوره ابومسلم و افشین فاصله بسیاری است و این دو حداقل سه نسل فاصله دارند .( ص 33 ج 2 تاریخ ادیان )
1 کتاب شماره 15 مجموعه اثار شریعتی ص 270
1 همان ص 281
1 همان ص 284
1 همان ص 285
2 همان ص 270
2 همان ص291
3 همان ص 270
4 همان ص 272
5 همان ص 278
6 همان ص 281
7 همان ص 288
8 همان ص 321
9 همان ص 321
علی شریعتی یکی از شناخته شده ترین متفکران شیعه معاصر است . عمده فعالیت شریعتی در شناخت اسلام و ادیان بوده است . همچنین اکثر آثار او نه آثار مکتوب که جمع اوری و تدوین سخنرانی هایش در حسینیه ارشاد است . گرچه در مورد مطابقت تام مطالب این سخنرانی ها با کتاب هایش قطعیتی وجود ندارد ولیکن گریزی نیست جز اینکه همین کتب منتشره مبنای بررسی دعاوی او قرار گیرد .
در خصوص دعاوی علی شریعتی در خصوص ادیان در بخش نخست سطح دانش و سواد اکادمیک شریعتی و در بخش دوم اعتبار استنادات تاریخی و معرفت شناسی تاریخی در آثار منتسب به شریعتی اعم از سخنرانی ها و کتابها و اعتبار دعاوی او از نظر تاریخی و نهایتا در بخش سوم اعتبار علی شریعتی و دعاوی اش در میان روحانیون شیعه معاصر مورد بررسی قرار می گیرد .
بخش اول سطح سواد و دانش علی شریعتی
علاوه بر خطاهای آشکار شریعتی در تاریخ و ادبیات و جامعه شناسی مدارک متقنی در نا توانی شریعتی در تحصیلات عالیه وجود دارد . شریعتی زمانی که پس از سپری شدن مدت مجاز بورسیه دکترا در فرانسه به ایران باز می گردد . مدارک تحصیلی ضعیفی برای استخدام در دانشگاه فردوسی مشهد ارایه می دهد . در مورد این مدارک تحصیلی دکتر متینی می گوید :
رساله دکترای دانشگاهی شریعتی ترجمه خلاصه یک فصل از نسخه خطی کتاب فضائل بلخ به زبان فرانسه بود. با توجه به مدارک تحصیلی او، موجب تعجب ما شد. نامه ای محرمانه از دانشگاه ادبیات مشهد به دانشگاه پاریس نوشته شد، درباره سوابق تحصیلی شریعتی جوابی که از دانشگاه پاریس آمد به خط اعضای ژوری دفاع از رساله دکترای شریعتی، خلاصه آن این بود که این رساله قابل قبول نیست (در حالی که دانشگاه پاریس تا آن زمان رسالات بی سر و ته بسیاری را برای درجه دکترای دانشگاهی پذیرفته بود) ولی چون نویسنده رساله با بورس دولت ایران مشغول به تحصیل بود و امکان تمدید بورس نیز برایش وجود نداشت، رساله را پذیرفتیم آن هم به پایین ترین درجه یعنی Passable (قابل قبول).
متینی در ادامه توضیح بیشتری در دلایل ضعف رساله شریعتی ارایه می دهد : "شاید بپرسید اصلا این کتاب فضائل بلخ چیست؟ دوباره نظر شما رو جلب میکنم به گفته دکتر جلال متینی که میگوید: کتاب فضائل بلخ چند سال پیش از انقلاب اسلامی به تصحیح عبدالحی حبیبی دانشمند افغانی در ایران چاپ شد. این کتاب یک متن سنگین فلسفی یا ادبی نیست که ترجمه آن کار هر کسی نباشد. بلکه متن بسیار ساده ای است در شرح احوال بزرگان شهر بلخ که مؤلف درباره هر یک از آنان حداکثر چند صفحه ای نوشته است از فقیه و محدث. و ژیلبرلا زار، استاد راهنمای شریعتی در تألیف و تدوین این رساله دکتری بوده است. ما در مشهد، در دوره لیسانس رشته های مختلف سال ها بود که ترجمه را از عربی یا فرانسه و انگلیسی به زبان فارسی به عنوان رساله دوره لیسانس نمی پذیرفتیم؛ چون متوجه شده بودیم که بعضی از دانشجویان رند، 50 تومانی به طلاب مدارس قدیمی مشهد می دادند و حضرات برایشان ترجمه می کردند."
تز اقای شریعتی همانطور که خودش هم برای ساواک گفته ترجمه کتاب فضایل بلخ به زبان فرانسه می باشد و هیچ ربطی به جامعه شناسی یا تاریخ و از این قبیل ندارد در این باره زیباست که دیدگاه یان ریشار (شرق شناس فرانسوی و متخصص اسلام سیاسی شیعی )، که نخستین بار رسالهء دکترای شریعتی را در پاریس پیدا کرده، نقل کنم که میگوید: مضمون این رساله، که به سرپرستی استاد ژ. لازار، تدوین شده، در زمینهء جامعه شناسی نیست و صرفاً به زبان شناسیِ قرون وسطا در ایران مربوط می شود.
آیا استناد به سخنان و کتابهای منسوب به شریعتی صحیح است ؟ یکی از بزرگترین اشکالات در خصوص استنادات به سخنان شریعتی تناقضات فراوان و خطاهای آشکار و واضح در متن این آثار است . در خصوص اعتبار این کتب و آثار باید بدانیم :
1- شریعتی خود آثارش را ناقص ، پرغلط و غیر تحقیقاتی می داند . شریعتی در وصیت نامه اش به مرحوم حکیمی می گوید :
آنچه از من نشر یافته، به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت خام و عجولانه و پرغلط چاپ شده است و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی تحقیقی، که فریادهایی از سر درد نشانه هایی از یک راه، تکانهایی برای بیداری، ارائه طریق، طرح های کلی از یک مکتب، یک دعوت، جهات و ایده ها و بالاخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد آن هم در شرایطی تبعیدی، فشار، توطئه، فرصت گذرا و حالتی که هر لحظه اش انتظار فاجعه ای می رفت. آنها همه باید تجدید نظرشود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد – غلط گیری معنوی و لفظی و چاپی بشود .
2- افراد دیگر نیز این نگرش شریعتی به آثار خود و خام بودن ادعاهایش را تایید کرده اند .مرحوم بهشتی با اشاره به این نگرش شریعتی نسبت به عقاید و آثارش می گوید : " دکتر هیچ وقت معتقد نبود که هرچه گفته صحیح است و این را بارها تکرار کرده مگر می شود انسانی هوشیار و آگاه و اندیشمند باشد و بگوید که هرچه من می گویم راست است؟! دکتر در کتاب «یاد و یادآوران» می گوید، پارسال من در عرفات درباره زیارت عاشورا یا زیارت امام حسین(ع) یا زیارت وارث که مردم می خواندند نظرم چه بود و امسال نظرم چیست و این دو نظر 180 درجه با هم فرق می کنند او این دگرگونی پیش رونده را برای خودش کمال می داند و آنچه را که پارسال می اندیشید امسال برای خودش قابل قبول نیست اما این گروه ها مثلا روی اندیشه پارسال او که بوسیله خودش رد شده تکیه می کنند بی آنکه به رد امسالش اشاره ای بکنند!"
مرحوم بهشتی در سفارشی در خصوص نقل آثار شریعتی می گوید : "اگر خودتان را به اندازه کافی صاحب نظر در مسائل مطرح شده در کتابهای دکتر شریعتی نمی دانید به آقایان هشدار می دهم که باید در نقل مطالب آنها برای دیگران خوددار باشید، شما حق ندارید همه مطالب دکتر شریعتی را برای همه مردم نقل کنید و خوراک جوانهای ما قرار بدهیم. چنین حقی ندارید؛ چون خطا خیلی زیاد است. شما حق ندارید"
همسر او تایید می کند شریعتی برای این سخنرانی ها هیچگونه مطالعه و امادگی قبلی نداشته اشت : "براى انجام سخنرانىهایش فرصت تحقیق قبلى نداشت و بیشتر از حافظهاش کمک میگرفت"
3- شریعتی به دلیل درگیریهای سیاسی دوره فعالیت اش در بعضی نظرات اش تغییرات اساسی داد . عمده این تغییرات دیدگاه او در مورد مارکسیسم بود . شریعتی که پیش از زندان دیالکتیک را به اسلام نزدیک می دانست و ضدیت مارکس با اسلام را نفی می کرد و مدعی بود "سوسیالیسم به عنوان برابر طلب ضد سرکوب، ستم و بهره کشى انسان به دست انسان براى همه آنها که دین گرا یا نادین گرا هستند جذابیت دارد" (ص ۱۳۷ مجموعه آثار ۱۸ شریعتى) .پس از زندان مارکسیسم را دارای اختلافات بسیار با اسلام خواند .
بدین ترتیب آثار شریعتی با چنان کیفیتی که خود او توضیح می دهد و نواقص فراوان معنوی و نگارشی به صورت دلخواه مورد استفاده قرار گرفته و هرکسی از طن خود یار ایشان می شود و سخنان شریعتی را مستند دعاوی خود قرار می دهد .
4- شریعتی در خصوص مباحث مختلف تاریخی و اجتماعی و اسلامی نظرات شاذی داده که با مستندات تاریخی و بدیهیات مغایرت دارد .از آنجا که بیان همه این خطاها میسر نیست به عنوان نمونه چند خطای بزرگ او بیان می شود:
- نخستین کسی که از خارج خانه محمد بدو گروید ابوبکر بود (اسلام شناسی ص 430 )
در تاریخ طبری و کتب سیره مشخصا ذکر شده است که پیش از ابوبکر 50 نفر مسلمان شده بودند و ابوبکر به دلیل اینکه از معاریف و مشاهیر بود در میان ایشان اعتبار بیشتری داشت ولی شریعتی در ذکر تاریخ خطای بزرگی می کند .
- پیامبر اسلام هنگام مرگ هفت دینار و یک شتر و چند شمشیر داشت که شتر اهدائى پادشاه حبشه بود:
این ادعا که در هیچ یک از کتب تاریخی نیامده است مخالف نص کتب تاریخی است
- شریعتی مدعی بود که اهرام مصر را بردگان ساختند . تحقیقات باستان شناسان نشان داد اهرام مصر توسط خود مردم مصر و در زمانی که زمین های ایشان زیر آب بالا آمده نیل بوده ساخته شده است
بخش سوم علی شریعتی و روحانیت شیعه
شریعتی به صورت صریح اصطلاح روحانیت شیعه را نفی می کرد وآن را غیر اسلامی و بر گرفته از کلیسا می دانست . او با فقه شیعه هم مخالف بود و قوانین سرمایه داری را برتر از فقه شیعه می دانست و در مواردی آرای فقهی را به سخره می گرفت .او می گوید "من گاندی آتش پرست را بیشتر لایق شیعه بودن میدانم تا آیت الله بهبهانی و بدتر از او علامه مجلسی را " .مخالفت علی شریعتی با روحانیت شیعه منجر به مخالفت صریح جامعه روحانیون شیعه با وی شد که مصادیق آن را در موارد ذیل می توان دید :
- مرتضی انصاری قمی در مورد شریعتی گفته است :«در یک قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناکتر و گستاختر از علی شریعتی به خود ندیدهاست» با همین دیدگاه وی خواستار تکفیر ، حبس و اعدام شریعتی شد .
- دیدگاههای شریعتی باعث مراجعه جمعی از طلاب و روحانیون به آیت الله مرعشی نجفی و اخذ فتوای شرعی بر ضد شریعتی از ایشان گردید
- مرتضی مطهری به صورت صریح اعتقادات و دعاوی شریعتی را مخالف شریعت و مذهب شیعه دانست وی در نامه به آیت الله خمینی پس از مرگ شریعتی نوشت :کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت است. او همکاری روحانیت با دستگاههای ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلی اجتماعی درآورد و مدعی شد که ملک و مالک و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشتهاند.
- ابوالحسن قزوینی در پاسخ به استفتایی نوشت: «هرچند مدتی است کسالت دارم و قادر بر مطالعه نیستم، ولی نظر به مطالعه اجمالی، کتب مذکور مطابق با مذهب تشیع نمیباشد و انکار خاتمیت و انکار ضروری دین اسلام است.
- سید کاظم مرعشی در پاسخ استفتایی خرید و فروش کتب شریعتی را حرام اعلام نمود
- اعضای جامعه روحانیت در جلسه ای که شرح آن توسط محمد یزدی رفته است اعلام تکفیر شریعتی را به مصلحت ندانستند . در این جلسه مصباح یزدی خواستار اعلام تکفیر شریعتی شده بود .
- علامه طباطبایی در پاسخ سوالی در مورد شریعتی می گوید : "نوع مطالب ایشان اشتباه و طبق مدارک دینی اسلامی غیرقابلقبول میباشد."
- آیت الله حامنه ای در مورد شریعتی می گوید: «شریعتی را ممکن است به عنوان یک فقیه، یک متفکر بزرگ، یک بنیانگذار مترقی اندیشه اسلام معرفی بکنند! اینها البته افسانه آمیز است و چنین تعبیراتی باب مرحوم شریعتی نیست»
- در استفتائات در مورد دیدگاههای شریعتی قبل و بعد از مرگ او مراجع تقلید مانند آیات عظام تبریزی ، میلانی ، خویی ، مرعشی نجفی و سید عبدالله شیرازی بر منع خواندن کتابهای او و ضاله بودن کتب اش حکم دادند .
به این ترتیب دعاوی شریعتی جز بخش اقلیت و محدودی از علمای شیعه مورد نقد و مخالفت جدی اکثریت این علما قرار داشت . این نقدها صرفا مربوط به انتقادات شریعتی در مورد روحانیت شیعه نبود . مرتضی مطهری در مورد جزوات اسلام شناسی شریعتی می گوید : «این جزوه مانند غالب نوشته های نویسنده، از نظر ادبی و هنری، اعلی و از نظر علمی، متوسط است و از نظر فلسفی، کمتر از متوسط و از نظر دینی و اسلامی، صفر است». او در مورد پایه های انحرافات عقیدتی شریعتی می نویسد : عجبا ! می خواهند با اندیشه هایی که چکیده ی افکار «ماسینیون» مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال آفریقا و سرپرست مبلغان مسیحی در مصر و افکار «گورویچ» یهودی ماتریالیست و اندیشه های «ژان پل سارتر» اگزیستانسیالیست ضد خدا و عقاید دورکهایم جامعه شناس ضد مذهب است، اسلام نوین بسازند!
دکتر بهشتی در مورد نظرات و ارای سلیقه ای شریعتی می گوید : من مکرر گفتم دکتر شریعتی بیش از آنکه اندیشمند باشد، شاعر است؛ روی قریحه حرف می زند، روی سلیقه حرف میزند؛ و این بزرگترین انحراف و خطای اوست. این مسئله را به خود او هو گفته ام و از او خواسته ام که دیگر این کاررا نکند – من این گفتگو را در یک دیدار دو نفره سه ساعته با او مطرح کردم ایشان قول داد و براساس حسن ظنی که به من داشت، گفت: من قبول دارم؛ تو و امثال تو نظارت کنید، دخالت کنید؛ نگذارید حرف هایی که به نظرتان نارواست اصلا از من منتشر شود. دکتر نه تنها در زمینه های مربوط به اسلام خامیها داشت بلکه در زمینه های مربوط به اقتصاد جهانی هم خیلی راحت خیال می کرد که فلان مسئله اقتصادی دیگر تمام شده است حتی در آخرین گفتگویی که در حدود ده، یازده ماه پیش داشتیم همین را میگفت.دو نقد دیگر هم بر دکتر بود – که نقد بر همان شاعریت و روح حساس اوست – یکی پرخاشگریهای نابجا و یا بیش از حد به چهره ها، در گفته ها و نوشته هایش و دیگری ستایشگریهای مفرط. انسان در بعضی از نوشته های او می بیند اباذری که او توصیف می کند انگار یک قدم از محمد(ص) بالاتر است. این همانی است که اول عرض کردم که دکتر به نظر من بیش از آنکه اندیشمند بود شاعر بود – بنابراین، این دو نقیضه در دکتر بود پرخاشگریهای بسیار نابجا – یا اگر هم بجا بود، بیش از حد بود – و ستایشگریهای نا بجا یا اگر هم بجا بود بیش از حد بود.دکتر در بعضی از برداشتهایش از آیات و روایات شیوه ای را دنبال می کرد که ما آنرا «شیوه اصحاب رای» می گوییم؛ یعنی شیوه کسانی که می کوشند تا یک عبارت را با اندیشه دلخواهشان معنی بکنند، این شیوه، شیوه پر آسیب و خطری است.
1 یوسفی اشکوری تاریخ نگاری شریعتی در بوته نقد
2 همان
3 همان