نقد دعاوی غیر مستند در متون باستانی ایران و عقاید کهن ایرانیان

طرح دعاوی غیر مستند و تفرقه افکن در میان ایرانیان بر خلاف مصالح عمومی ملت و سرزمین ایران است . این صفحه تلاشی است برای نقد مستند و عقلانی ادعاهای تفرقه افکنانه مذهبی در میان ایرانیان به خصوص مابین اکثریت مذهبی جامعه و جامعه زرتشتیان ایران

نقد دعاوی غیر مستند در متون باستانی ایران و عقاید کهن ایرانیان

طرح دعاوی غیر مستند و تفرقه افکن در میان ایرانیان بر خلاف مصالح عمومی ملت و سرزمین ایران است . این صفحه تلاشی است برای نقد مستند و عقلانی ادعاهای تفرقه افکنانه مذهبی در میان ایرانیان به خصوص مابین اکثریت مذهبی جامعه و جامعه زرتشتیان ایران

پاسخ ادیان نت به مطلب اتحاد ایرانیان و یمنی ها بر علیه خاندان ابرهه و دفاع مخالفین تاریخ ایران باستان از ابرهه

تکمله : پس از انتشار این مطلب به همت و لطف بنده خدا جناب آفر که بنده تلاش ایشان را برای دفاع از عقاید هرچند اشتباه و باطل می ستایم پاسخی در سایت ادیان درج شده است به شرح زیر :

پاسخ به کامنت جناب offer و دفاع از مقاله "نقش انوشیروان در حوادث تلخ یمن".... 1. وبلاگ نویس مذکور به عنوان مقاله اشکال گرفت و مدعی شد که این عنوان جعلی است. در حالیکه اسناد ارائه شد که شکم های بسیاری در یمن به دستور انوشیروان پاره شد و در این میان چه بسیار بیگناهانی که سزاوار کشته شدن نبودند ولی کشته شدند. گویا ایشان چین مسائلی را مصادق حادثه تلخ نمیداند. 2. ذویزن جانشین ذونواس بوده یا نبوده؟ به هر حال نتوانست بر حبشیان غلبه کند و لذا به دربار انوشیروان پناهنده شد. 3. گفتیم که انوشیروان وعده کرد و به وعده خود عمل نکرد. سند هم ارائه کردیم (از ترجمه الکامل) و سند هم کاملا درست است. میتوانید مراجعه کنید. از متن عربی هم سند میدهیم: ج1 ص 447-448: [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14067] حرفمان درست است و آن وبلاگ نویس دروغ گفته است. 4. درباره راهزن بودن آن افراد، خود وبلاگ نویس هم اعتراف کرده است که آنان مجرم و زندانی بودند. راهزن بودن انان هم در اسناد آمده که درست است. 5. ما را مدافع ابرهه نامید در حالیکه ما در این مقاله دفاعی از ابرهه نکردیم. اما معتقدیم رفتارهای انوشیروان هم صحیح نبود. این حرف به معنی دفاع از ابرهه و مجرمین حبشی نیست. منتها وبلاگ نویس طوری وانمود کرد که گویی ما مدافع ابرهه هستیم. 6. تاریخ طبری را در سایت توضیح دادیم و بارها گفتیم که الزاما همه مطالبش صحیح نیست. اگر کسی معتقد است که گفتار طبری درباره حوادث یمن صحیح نیست خوب دلیل بیاورد. وبلاگ نویس مذکور شخصاً بر حوادث یمن صحه گذاشته است. پس بحثی نمیماند. آنچه طبری درباره حوادث تلخ یمن گفته صحیح است و بهترین سند بر صحت حرفهای او حضور ایرانیان در یمن تا سالهای طولانی پس از آن اتفاقات است. 7. وبلاگ نویس بی سواد مدعی شد که محمد بن عبد المنعم الحِمیَری یمنی نبوده است. در حالیکه اگر ذره ای سواد داشت متوجه میشد که حمیر یکی از قبائل یمن است. اینکه شخصی در جایی دیگر دنیا بیاید نافی اصالت او نیست. در این مقاله هم عرض کردیم که حمیری اصالتاً یمنی است. کاملا واضح است. عجیب است که اینقدر پرت بوده و با این حال به نقد این مقاله پرداخته است. 8. اگر نکته ای را گمان میکنید بی پاسخ مانده بفرمایید

و در مطلب دیگری هم سند اصالت یمنی حمیری را بیان کرده :

سلام. سند از اینکه حِمیَری‌ها یمنی هستند: [https://www.britannica.com/topic/Himyar] و درباره تاریخ یعقوبی هم ایشان به اختصار تاریخ نویسی کردند. از جزئیات سخنان او حضور ذهن ندارم ولی به اصل جنگ اشاره کرده است.

در پاسخ ایشان نخست مواردی که جواب داده اند را بررسی می کنیم و سپس به مواردی که ترجیح داده اند بازهم در پرده بماند و گفته نشود فهرست وار سخن خواهیم گفت .

در بند یک در خصوص عنوان مقاله که اصلا موضع مهمی هم نبوده سخن گفته اند .در مطالب نوشته بنده توضیح کامل در مورد سیر ماجرا داده شده است . قاعدتا با این رویکرد ایشان باید برای جوانان یهودی کشته شده در بمب گذاریهای حماس هم دلسوز باشند و مثلا تیتر بزنند نقش دولت ایران در حوادث تلخ اسراییل !!!!چون این جوانان دقیقا وضعیت مشابه همین حبشی ها دارند یعنی اولا : مهاجم و غاصب هستند ثانیا : کسانی در دفاع و برای مقاومت در برابر اشغال با ایشان مبارزه کرده اند ثالثا : یک دولت خارجی از مظلوم حمایت کرده و در نهایت در این جدال کودکان و جوانان غیر نظامی از جماعت غاصب کشته شده اند .  اما از این خبرها نیست . حتی اگر خاندان پیامبر و اهل بیت در این رویداد از عملکرد ایرانیان و دوستانشان مسرور شده باشند برایشان مهم نیست چون دشمنی ایشان با ایرانیان است . مشخص می شود که اشک ریختن ایشان هم برای حبشیان 15 قرن پیش اشک تمساح است .

در بند دوم بر بی اطلاعی خودشان از تاریخ وقایع صحه گذاشته ، اینکه ایشان نمی داند ذویزن از چه زمان وارد معرکه شده و اصلا تا قبل از این وقایع حاکم یمن نبوده  شاید برای ایشان بی اهمیت باشد ولی در سیر وقایع قبل که ایران هیچ تاثیری در ان نداشته نقش ذونواس یهودی بسیار مهم است . اوست که مسیحیان را آتش می زند و نزاع را مذهبی می کند .

در بند سوم بر ادعای کذب قول دادن انوشیروان به ذویزن تاکید کرده و سند ادعایش را هم نسخه عربی !!!! کامل ابن اثیر ذکر کرده در حالیکه در متن اصلی سند این ادعا را "ابن اثیر جزرى ، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران ، ترجمه ی عباس خلیلى و ابو القاسم حالت‏ ، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى‏ ، تهران‏ 1371 ، ج ‏5 ، ص 88 - 89 " ذکر شده که تصویرش را در بالا اورده ام و در ترجمه مشخص است که هیچ خبری از قول انوشیروان نیست بلکه انوشیروان از همان ابتدا می گوید که نمی خواهد چنین کاری انجام دهد .

این دوستان اگر راست می گفتند می بایست صحت ادعایشان را با همان سندی که در مطلب اورده بودند نشان می دادند . اما ببینیم متن عربی چه می گوید و این پرش از ترجمه فارسی به متن عربی فقط برای سر دواندن است یا  واقعا در متن عربی چیز دیگری نوشته شده است ؟

در صفحه 433 همین منبعی که ذکر شده می خوانیم :

ودخل إلى کسرى معه فأکرمه وعظمه وذکر حاجته وشکا ما یلقون من الحبشة واستنصره علیهم وأطمعه فی الیمن وکثرة مالها، فقال له کسری أنوشروان إنی لأحب أن اسعفک بحاجتک ولکن المسالک إلیها صعبة وسأنظر وأمر بإنزاله فأقام عنده حتى هلک.

مشاهده می فرمایید که کاملا منطبق بر ترجمه ابوالقاسم حالت است و ذویزن سعی داشته انوشیروان را به طمع یمن و اموالش وارد معرکه کند اما انوشیروان در پاسخ گفته است : که من دوست دارم تو را به حاجتت برسانم ولی راه های رسیدن به یمن صعب است و در پایان گفته است : و سانظر   معنای ان مشخص است یعنی بررسی می کنم و پاسخ می دهم .

بار دیگر از این جماعت باید پرسید کجای این نقل حکایت از قول انوشیروان به ذی یزن می کند ؟ وقتی کسی می گوید سانظر یعنی بررسی و کنکاش می کنم یعنی پاسخ و قول داده است ؟

اما ایشان سند خود را صفحات 447 تا 448  قرار داده اند به سراغ این صفخات برویم :

 فعاد إلى کسرى فاعترضه یوما وقد رکب فقال له: إن لی عندک میراثا فدعا به کسرى لما نزل فقال له من أنت وما میراثک؟: قال أنا ابن الشیخ الیمانی الذی وعدته النصرة فمات ببابک فتلک العدة حق لی ومیراث فرق کسرى له وقال له بعدت بلادک عنا

در این جا سیف پسر ذی یزن پس از مرگ پدر نزد خسرو انوشیروان می رود و می گوید که میراثی از پدر دارد و اینکه پسر همان شیخ یمانی است که انوشیروان او را وعده یاری داده و در ملک انوشیروان مرده است .

انوشیروان هم همان پاسخ که به پدرش داد به او می دهد که کشور تو دور است و فایده ای برای ما ندارد و او لشکر خود را برای این کار به خطر نمی افکند .

این اصل متن و گزارش سندی است که با تحریف سایت ادیان به این حکایت بدل شده است :

" لذا به دربار انوشیروان پناهنده شد و از او یارى خواست. انوشیروان نیز به او وعده یِ یاری داد. وی به امید این وعده، نزدِ خسرو انوشیروان‏ ماند، ولى انوشیروان‏ به وعده ی خود وفا نکرد تا سرانجام زندگیِ ذو یزن به سر آمد. [1] پس از وی پسرش «سیف بن ذی یزن» از انوشیروان یاری خواست. انوشیروان این بار ....."

یعنی داستانی که در کامل به این صورت امده که ذویزن خودش به توصیه فرد دیگری و برای فرار از حبشیان نزد انوشیروان آمد و از او یاری خواست و انوشیروان به او پاسخ داد که موضوع را بررسی می کند تبدیل شده به اینکه 

- انوشیروان به او وعده داده 

- او نه از آوارگی و ترس از دشمن که به دلیل وعده انوشیروان در ایران مانده 

همه این ادعاها در متن کتاب ابن اثیر نیامده . در ادامه اما ایشان به سخن سیف استناد کرده که به انوشیروان می گوید تو به پدرم وعده دادی که کمکش کنی . فرض کنیم سند داستان ابن اثیر و همه وقایعش کاملا درست باشد . آیا همه ادعاهای شخصیت های داستانش هم درست هستند ؟ آیا همه شخصیت ها هم راستگو هستند . پس لابد باید پس از بیان ادعاهای یهودیان مدینه و مشرکان در همین تاریخ نیز همه دعاوی ذکر شده ایشان را پذیرفت . 

این درحالیست که خود متن کتاب دقیقا مشخص می کند که سیف فقط برای جلب کمک انوشیروان چنین ادعایی را طرح کرده و در اصل داستان که چند صفحه قبل خود این اثیر نقل کرده به صراحت می گوید که انوشیروان هرگز قول به ذو یزن نداده بلکه گفته است موضوع را بررسی می کند . 

مشخص شد که تحریف معنایی کاملی صورت گرفته تا انوشیروان را  بدقول و بدعهد بنمایند . سیر روایت نیز با منبع ادعایی کاملا مغایرت دارد 

به این بنده خدا که پاسخ را اورده می گویم شما اگر ذره ای صداقت داشتید و مدعی هستید که بدقولی انوشیروان در سند ادعایی شما روشن است لطف کنید به جای روایت جعلی ساخته خودتان اصل متن را بدون تحریف بیاورید که هرگز چنین نخواهید کرد و اینکه به جای اصل متن ترجمه یا متن عربی آدرسش را می دهید یعنی معترفید به تحریف و کذب بودن ادعایتان

در بند چهارم در پاسخ اینکه کلمه راهزن را تحریف کرده است نه جواب داده ونه سندش را ارایه داده ، در مطالب بالا گفته شد که در اسناد تاریخی متواتر ذکر شده که این لشکریان زندانیان و مجرمان بوده اند . اینکه این جماعت از کجا فهمیدند که جرم ایشان راهزنی بوده خدا عالم است ولی کماکان هیچ سندی ارایه نداده اند و مشخص است که این هم از داستان پردازیها و دروغ بافیهایشان است . قبلا گفتیم که سندشان که ادعا کرده اند از کتاب مصطفى عبدالله چلپى ، تقویم التواریخ‏  است چیست . یعنی :

اولا انچه آورده اند اصلا در متن کتاب چلبی نیست بلکه اضافات مصحح فارسی ان هم به نقل از یک دایره المعارف گمنام است 

ثانیا : در همین متن بی سند که از یک دایره المعارف بی نام و نشان اورده شده هم هیچ خبری از داستان راهزنی و سرقت نیست . 

البته ترجیح داده اند از کنار موضوع کتاب چلبی و متنی که اصلا مربوط به این کتاب نیست و  پاورقی مصحح است!!!! هم بگذرند چون پاسخی ندارند و نمی توانند این گاف را بپوشانند . همین متن را هم به روش تحریف گرانه اشان قلع و قمع کرده اند :

-  کلمه "مجرمین " را با کلمه "راهزنان" جابجا کرده  ، عبارت "- که به جرم شرارت در زندان بودند -" را جایگزین "مجرمینی که به همین مقصود از زندان آزاد شدند" کرده ، به کلمه ایرانیان "راهزنان" را افزوده تا بر مطلب کذب راهزن بودن ایرانیان تاکید کند . عبارت " که بر ضد استیلای حبشیان قیام کرده بودند " را حذف کرده تا از این عبارت کوچکترین مفهوم مثبتی به نفع یمنی ها و ایرانیان به ذهن خطور نکند 

عجب سندی !!!!!!

- در بخش پنجم می گوید  که ما ایشان را به خطا به  طرفداری ابرهه و حبشیان  متهم کرده ایم برای اینکه مشخص شود این سخن ما درست است یا خطا کافی است به متن مقاله این جنابان مراجعه کنید . بینیم برای ایرانیان و انوشیروان و زردشتیان چه کلمات و عباراتی به کار برده اند و برای حبشیان و طرف مقابل چه عباراتی از یک طرف هلستیوس پادشاه حبشه که یک مسیحی متدین بود   و سیاهپوستانی (که گناهکار بودن همه آنان هیچ گاه ثابت نشد) و زنان بی گناهی که شکمشان پاره شده و برده های بی پناهی که به انها ظلم می شود و در طرف دیگر ایرانیان راهزن  با نماینده سرکوب گر یک پادشاه نژاد پرست با همراهی سیف ابن ذی یزن وحشی ، ستمگر و بی رحم 

در این بین بی طرفی !!!! این سایت حکم می کند که در تحریف مطالب کتابهایی که به عنوان سند اورده مثلا قیام یمنی ها بر ضد حبشی ها را سانسور کند و اصلا هم کاری به این نداشته باشد که ملک یمن متعلق به یمنی ها و حمیری هاست و حبشی ها مهاجم و غاصب هستند . در توصیف این سایت  مردمان بومی یمن به جرم دوستی ایرانی ها با وجود اینکه به کشور و جان و مال و ناموسشان تجاوز شده گناهکار و باطل هستند و حبشی ها و ابرهه به لطف دشمنی و جنگ با ایران و ایرانی متدین و مظلوم جلوه داده می شوند .

در بخش ششم پاسخ ایشان همان جواب همیشگی این جماعت را داده که اگر مطالب طبری به نفع ما بود صحیح و اگر خلاف نظر ما بود جعل و کذب است . می گوید که ما دلیل برای رد سند طبری نیاورده ایم . اما متن نوشته بنده حاوی دلیل هایی به شرح زیر است :

- گفته ام چگونه نقل مستقیم طبری از وقایع بعد از اسلام را رد می کنید و نقل غیر مستقیم او به استناد کتب یونانی و .... را تایید ؟

- گفته ام نقل طبری ازتاریخ ایران در جای بسیاری اشتباه و منطبق بر اساطیر بوده است 

- گفته ام کدام عقل سلیم باور می کند شاه یمن اول شکم زنان حبشی را بدرد و بعد جوانان ایشان را با نیزه در جلو و عقب خودش قرار دهد !!!

اینها دلیل نیست ؟ گفته است بنده حوادث یمن را صحه گذاشته ام . متعجبم از این همه بی آزرمی . گفته ام در اینکه انوشیروان وهرز را به کمک یمنی ها فرستاد شکی نیست ولی جزئیات و ادعاهای مسیحیان و دشمنان ایران و مهم تر از همه تحریف های آشکار سایت ادیان را در کجا تایید کرده ام ؟!!!

اما دلیل ایشان بر تایید مطالب کتاب طبری این است که ایرانی ها در یمن بوده اند ؟ بودن ایرانی ها در یمن یعنی انوشیروان و ایرانی ها در یمن جنایت و بیداد کرده اند ؟ پس بودن تازیان در ایران هم یعنی همه جنایات منتسب به ایشان حقیقت دارد .

در بخش اخر به موضوع جغرافیدان اندلسی به نام حمیری پرداخته و مدعی شده چون نام او برگرفته از حمیر است پس لابد یمنی است . 

حتی در اینجا هم اشتباه کرده است و حمیر قبل از اینکه مانند امروز نام محلی باشد نام  قومی بوده است و استناد منطقه حمیر هم به همین قبیله بوده . خود حمیری در کتابش  می گوید : من دخل ظفار فلیتکلم بلغه حمیر   هرکس وارد ظفار شود باید به زبان حمیر سخن گوید  ص 404 در ص 403 در تعریف منزقه ظفار انرا پایتخت ملوک حمیر می خواند ( طبق نظر این جنابان پس یعنی پایتخت شهر حمیر ظفار است !!!!!). در حقیقت حمیر مانند کرد و لر از اقوام یمن است .

دلیل قطعی اینکه حمیر حداقل در زمان حمیری نام شهر و محل نبوده اینکه در همین کتاب الروض المعطار که دایره المعارف جغرافیایی است نام شهرها و محل ها به ترتیب حروف الفبایی آمده است و اما از نام حمیر خبری نیست !!!! یعنی از نظر حمیری که  در کتابش نام  تبریز و نیشابور و قم .... را آورده ، حمیر نام مکان جغرافیایی نیست .

دیگر اینکه آیا نام عالم و دانشمند و .... را شنیده ایدکه مثلا اینگونه باشد آیت الله تبریزی قمی ، حجت الاسلام یزدی تهزانی !!!!!

در میان اصحاب ائمه نام دو عالم قمی است با نامهای 

محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى و عبدالله بن جعفر حمیرى قمى که از اصحاب امام یازدهم شیعیان هستند . خوب این بندگان خدا بالاخره اهل قم هستند یا اهل حمیر ؟

اما جالب تر از این مطلب سایت بریتانیکا در مورد حمیر است که در همان ابتدا گفته که ایشان قبیله ای از یمن هستند originally, an important tribe

حالا که مشخص شد حمیر نام قبیله و قومی است پس باید پذیرفت که انتساب فردی به قبیله ای یمنی  بعد از 7 قرن از گذشت اسلام چگونه می تواند مستند یمنی بودن آن فرد باشد ؟  به طور مشخص بعد از گذشت دو یا سه نسل یعنی کمتر از 120 سال دیگر هیچ کس نه زبان و نه لهجه اجدادش را نمی شناسد و موطنش  تغییر می یابد و اگر اینگونه نیست پس لابد آیت الله خمینی اصالتا هندی است علی رغم اینکه سالها از مهاجرت پدر و پدربزرگش به ایران گذشته و اکنون نوادگان ایشان را هم باید اصالتا هندی دانست !!! یا بسیاری از رجال ایرانی را باید اصالتا لبنانی و عراقی دانست !!!! 

اما اصل داستان این است که دوستان جاعل فریب همین اطلاعات اشتباهشان را خورده اند و گمان کرده اند چون نام نویسنده حمیری است لابد به اسناد قدیم یمن دسترسی دارد و می توانند مدعی شوند که یک یمنی که اجدادش 700 سال پیش از یمن به آفریقا رفته اند و خود در افریقا و اندلس زندگی کرده را می توانند مستند جعلیاتشان در مورد وقایع تاریخی یمن قرار دهند .نویسنده ای که در دایره المعارف جغرافیایی اش بعضی روایات تاریخی را بدون ذکر سند و به صورت کامل از سایر کتب تاریخی  مانند تاریخ ابن خلدون و ابن اثیر و طبری اقتباس کرده و از نظر زمانی هم کتابش هیچ تقدمی بر سایر اسناد ندارد .

هر عقل سلیم به سستی این ادعا پی میبرد وقتی از همان کتاب سند و توضیحات زادگاه و محل زندگی او ذکر شد . دروغ دیگر ایشان ذکر عبارت اسناد قدیم یمن در نقل ادعاهای حمیری بود . معلوم نشد این اسناد قدیم یمن از کجا آمده ؟ مشخصا تحریف و اضافات همین جماعت است که از این شیرین کاریها بسیار می کنند . چرا از این اسناد در کتاب خود حمیری خبری نیست ؟ در هیچ کجای دیگر هم خبری نیست جز ذهن تحریف گر و داستان ساز غالیان 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد